برداشت صدم
عکس از گالری هیده
برداشت اول :
وقتی صبح با این صحنه روبرو شدم ؛ اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که قهرن ...سر سنگین اند . چرا ؟ به خاطر اتفاقات چند روز گذشته . همون چند روز پیش وقتی که اون اتفاق افتاد و من ناراحت شدم ؛ داشتم به این فکر می کردم که چه قدر قهر ؛ فعل ِ مسخره ایه . یعنی کسی که بزرگ شده و به قول ِ معروف انسان ِ بالغی هست که نباید قهر کنه ؛ ولی ... ولی می شه سر سنگین بود . یعنی یه وقتایی حتی باید سرسنگین بود . باید... نه از روی انتخاب . مثل وقتایی که بچه بودیم و کار ِ اشتباهی می کردیم و مامانمون باهامون سر سنگین می شد. حواسش بهمون بود ؛ برامون غذا می آورد ؛ مراقبمون بود ولی هنوزم باهامون سرسنگین بود . چرا ؟ به خاطر کار ِ اشتباهی که ما انجام دادیم. حالا تو روابطمون هم لازمه که یه وقتایی سرسنگین شیم . بذاریم بفهمند که ناراحت می شیم از فلان فعل و فلان حرف . که اگه این کار رو نکردیم و در آینده ی نه چندان دوباره به همون صورت ناراحت شدیم نباید گله کنیم . چون ما بودیم که بهش اجازه ندادیم بدونه این حرف و این فعل ما رو ناراحت کرده . سر سنگین شیم و بعدش بگذریم . قهر و سر سنگینی هم از همون چیزایی که مرز باریکی بین خوب و بد بودنش هست . همین سر سنگینی و قهر رو اگه کشش بدی ؛ یهو پاره می شه همه چیز و به جای آگاه کردنش از اینکه فلان حرف ناراحتت کرده ؛ دیگه اون آدم رو هم از دست دادی .
برداشت دوم :
همون قدر که صبح موقع رفتن با دیدن این صحنه یاد قهر افتادم ؛ موقع برگشت وقتی داشتم آهنگ گوش می کردم و خواننده می گفت " what are you waiting for ? "یاد این عکس افتادم دوباره . یاد ِ لحظه هایی که کنار هم هستیم ولی حرف نمی زنیم . یاد لحظه هایی که سکوت می کنیم ولی باید حرف بزنیم . یاد تموم وقتایی که کاری نکردیم . یاد ِ وقتایی که دست دست کردیم . منتظر چی هستیم واقعا ؟